کارل پوپر: لیبرترین، محافظه‌کار یا سوسیال‌دموکرات؟

بیل گورتن مترجم: عدنان فلاحی


نظریۀ دموکراسی پوپر نیز تا جایی که فقط به یک نقش محدود برای شهروند معمولی در حکمرانی نیاز دارد، به شکل مستدلی شامل عناصر محافظه‌کاری است. در دموکراسی پوپر نخستین نقش جمهور مردم این است که دربارۀ موفقیت یا ناکامی سیاست‌های حکومت نظر دهند. سیاست عمومی از نگاه پوپر، از خلال ژرف‌نگری عمومی و جامعی که مدافعان دموکراسی رادیکال یا مشارکتی تصور می‌کنند ساخته نشده است، بلکه حتی شهروندان معمولی نیز سیاست عمومی را محقق کرده‌اند.
...
چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷
نظریۀ دموکراسی پوپر نیز تا جایی که فقط به یک نقش محدود برای شهروند معمولی در حکمرانی نیاز دارد، به شکل مستدلی شامل عناصر محافظه‌کاری است. در دموکراسی پوپر نخستین نقش جمهور مردم این است که دربارۀ موفقیت یا ناکامی سیاست‌های حکومت نظر دهند. سیاست عمومی از نگاه پوپر، از خلال ژرف‌نگری عمومی و جامعی که مدافعان دموکراسی رادیکال یا مشارکتی تصور می‌کنند ساخته نشده است، بلکه حتی شهروندان معمولی نیز سیاست عمومی را محقق کرده‌اند.
به نظر می‌آید که اندیشۀ سیاسی پوپر از منظر کلی بی‌هیچ ابهامی با اردوگاه اندیشۀ لیبرال جفت‌وجور باشد. خرد، رواداری، خشونت‌پرهیزی و آزادی فردی، هستۀ ارزش‌های سیاسی پوپر را شکل داده‌اند و او لیبرال‌دموکراسی‌های مدرن را بهترین تجسم جامعۀ باز (تا به امروز) دانسته است. اما پوپر دقیقاً کجای اردوگاه لیبرالیسم ایستاده است؟ از آنجا که اندیشۀ پوپر عناصری از لیبرترینیسم۲، محافظه‌کاری و سوسیالیسم را دربر می‌گیرد و نیز ازآن‌رو که نمایندگان هریک از این مکاتب مدعی تعلق پوپر به جناح خویشند، طبقه‌بندی اندیشۀ پوپر دشوار است.

دلایل لیبرترینیسمِ پوپر اساساً متکی بر تأکید وی بر آزادی و نفرت او از برنامه‌ریزی مرکزی۳ در مقیاس بزرگ است. او تأکید کرده است که آزادی -یعنی آزادی فردی- مهم‌ترین ارزش سیاسی است و تلاش برای تحمیل برابری می‌تواند به استبداد۴ بینجامد. پوپر می‌نویسد: «آزادی مهم‌تر از برابری است» و «تلاش برای نیل به برابری، آزادی را به خطر می‌اندازد.»۵

پوپر همچنین احترام بسیاری برای فریدریش هایک۶ (اقتصاددان لیبرترین از مکتب موسوم به مکتب اتریش) قائل بود و به شکل گسترده‌ای از ایده‌هایی که هایک در نقد برنامه‌ریزی مرکزی داشت بهره برد. البته پوپر از بسیاری دیدگاه‌ها نیز حمایت می‌کند که کاملاً ضدلیبرترین‌ها هستند. به‌رغم اینکه پوپر به «مزیت فراوان ناشی از سازوکار بازار آزاد» اذعان دارد، به نظر می‌آید که او آزادی اقتصادی را بیشتر به سبب نقش ابزاری‌اش در ایجاد رفاه مهم تلقی می‌کند تا اینکه آن را بالذات هدفی مهم به‌حساب آورَد؛۷ و بالاتر از این، پوپر نسبت به خطرات سرمایه‌داری لجام‌گسیخته هشدار داده است و اعلان می‌کند: «ناعادلانه بودن و غیرانسانی بودن دستگاه سرمایه‌داری افسارگسیخته‌ای که مارکس تبیین کرده است، محل چون‌وچرا نیست.»۸ بنابراین دولت باید به‌مثابه نیروی خنثی‌کننده علیه درندگی قدرت اقتصادی شدید عمل کند: «باید برای حمایت ضعفای اقتصادی در مقابل کسانی که از قدرت اقتصادی برخوردارند، به ساختن آن‌گونه نهادهای اجتماعی بپردازیم که با اتکا به قدرت دولت، قوت قانونی پیدا می‌کنند»۹ [نقل از ترجمۀ عزت‌الله فولادوند ۲/۹۱۸]. این سخن بدین معناست که «اصل عدم مداخله و اصل دستگاه اقتصادی افسارگسیخته را باید ترک کرد و آن‌ها را با [اصلِ] مداخله‌گری اقتصادی۱۰ جایگزین نمود».۱۱

چنین مداخله‌گری‌ای که پوپر آن را «حمایتگری»۱۲ نیز خوانده است، از طریق مهندسی اجتماعیِ تدریجی۱۳ به کار بسته می‌شود. این دیدگاه از بالا به پایین۱۴ و چشم‌انداز سیاسی تکنوکراتیک پوپر به‌سختی می‌تواند از در آشتی با لیبرترینیسمی درآید که هواداران آن -به پیروی از هایک- مایل به این باور هستند که چنین مهندسی اجتماعی‌ای عموماً نتیجۀ معکوس می‌دهد، قدرت و نتیجتاً خطر دولت را بالا می‌برد و آزادی فردی را نقض می‌کند.

در چارچوب این نقشِ مداخله‌گر دولت است که عناصر سوسیالیستی نظریۀ سیاسی پوپر بیشتر عیان می‌شوند. پوپر در خود زندگی‌نامۀ۱۵ روشنفکرانه‌اش جست‌وجوی بی‌پایان۱۶ می‌گوید که در دوران جوانی‌اش مدت کوتاهی مارکسیست بود، اما به علت آنچه که او «جزمیت۱۷ و استقبال از خشونت» هواداران مارکسیسم دید، خیلی زود آموزۀ مارکسیسم را پس زد. البته سوسیالیسم همچنان برای وی جذاب ماند و پوپر تا «چند سال» پس از رهاکردن مارکسیسم کماکان سوسیالیست باقی ماند. ۱۸ پوپر می‌نویسد: «هیچ‌چیز بهتر از یک زندگی متعادل، ساده و آزادانه در یک جامعۀ برابری‌خواه۱۹ نیست.»۲۰ هرچند او سرانجام به این نتیجه رسید که سوسیالیسم «چیزی جز یک رؤیای زیبا» نبود و این رؤیا به علت تضاد میان آزادی و برابری، نافرجام است. ۲۱ اما به‌رغم اینکه پوپر کوشش‌های ناکجاآبادی۲۲ برای ایجاد برابری اجتماعی و اقتصادی تام‌وتمام را کاری خطرناک و محکوم به شکست می‌دانست، همواره از کوشش‌های دولت برای کاهش و حتی زدودن اثرات بد نظام سرمایه‌داری۲۳ حمایت می‌کرد. پوپر از کاربرد مهندسی اجتماعی تدریجی برای دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات فقر، بیکاری، بیماری و «تضادهای طبقاتی شدید» دفاع می‌کرد. روشن است که از دید پوپر، راه‌حل‌های این مشکلات لزوماً راه‌حل‌های بازارگرا۲۴ نیستند؛ برای مثال، او حمایت خود را از قرار دادن حداقلی از درآمد برای تمام شهروندان -به‌مثابه روشی برای زدودن فقر- بیان می‌کند.

بنابراین به نظر می‌آید که خط‌مشی پوپر در عمل، جامعه‌ای بیشتر شبیه به آنچه که سوسیال‌دموکراسی‌های اروپای شمالی خوانده می‌شوند -با برنامه‌های رفاه اجتماعی گسترده‌تر و تنظیم بیشتر صنایع در این جوامع- ایجاد می‌کرد تا جامعه‌ای شبیه به ایالات متحده با سرمایه‌داریِ بیشتر مایل به لِسه‌ فِر ۲۵ و برنامه‌های رفاه اجتماعی نسبتاً ناچیز. البته باید گوشزد کرد که پوپر در آخرین ویراست‌های جامعۀ باز، احتیاط نسبتاً بیشتری دربارۀ مداخله‌گری مستقیم دولت به‌منظور دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات اجتماعی به خرج داده است؛ و در صورت امکان، تلاش برای حل این مشکلات از طریق بهبود چارچوب قانونی دولت را ترجیح می‌دهد. او استنباط می‌کند که مداخله‌گری مستقیم دولت همیشه به قدرتمندتر کردن دولت می‌انجامد که معادل به خطر انداختن آزادی است.

شواهد محافظه‌کاری پوپر را می‌توان در مخالفت وی با تغییرات رادیکال یافت. نقد وی بر مهندسی [اجتماعیِ] ناکجاآبادی۲۶ گاه به نظر می‌آید که نقد ادموند بِرک ۲۷ بر انقلاب فرانسه را تداعی می‌کند. برک، کشتار دورۀ وحشت [انقلاب کبیر فرانسه] را درسی عینی ناظر بر خطرات کنار گذاشتن یک‌شبۀ تمام نهادها و سنت‌ها و جایگزینی آن‌ها با یک طرح کلی اجتماعی انتزاعی و ناآزموده تصویر می‌کند؛ نیز به‌مانند برک و سایر محافظه‌کاران سنتی، پوپر بر اهمیت سنت برای تضمین نظم، پایداری و نهادهایی با عملکرد خوب پافشاری می‌کند. پوپر استدلال می‌کند که مردم نیازی ذاتی به نظم و نتیجتاً پیش‌بینی‌پذیری محیط اجتماعی‌شان دارند که سنت برای برآورده کردن این نیاز ضروری است. البته تفاوت‌های مهمی میان فهم پوپر از سنت با فهم برک از سنت در کار است. پوپر، برک و همچنین محافظه‌کار تأثیرگذار قرن بیستم مایکل اوکشات ۲۸ را در اردوگاه «ضدعقل‌گرایان» قرار داده است؛ زیرا «گرایش آن‌ها پذیرش سنت به‌مثابه امری مسلم است»؛ بدین معنا که آن‌ها «سنت را به شکل نقدناپذیری می‌پذیرند» (تأکید از پوپر است). ۲۹ چنین گرایشی، ارزش‌ها، باورها و عادات یک سنت خاص را «تابو» قلمداد می‌کند، درحالی‌که پوپر از «گرایش نقادانه» نسبت به سنت دفاع کرده است (تأکید از پوپر است).۳۰ «اگر ما دربارۀ تابو بیندیشیم و اگر ما از خود بپرسیم که آیا باید تابو را بپذیریم یا رد کنیم، آن‌گاه خودمان را از بند تابو آزاد می‌کنیم.»۳۱

پوپر تأکید کرده است که گرایش نقادانه به‌هیچ‌وجه نیازمند عبور از تمام سنت‌ها نیست، چراکه وی عبور از تمام سنت‌ها را ناممکن می‌‎دانست. نسبت نقد اجتماعی به پاسداشت سنت دقیقاً شبیه نسبت نقد به علوم است که همواره نظریات خاصی را هدف می‌گیرد و نیز همواره از جایگاه یک نظریۀ دیگر پا به عرصه می‌گذارد. نقد اجتماعی لزوماً بر سنت‌های خاصی متمرکز می‌شود و خودِ این نقد از جایگاهی در سنت سرچشمه می‌گیرد. در حقیقت گرایش نقدی نسبت به سنت، خود یک سنت است -یعنی سنت علمی- که روزگار آن به یونانیان باستان در قرون پنجم و ششم پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.

نظریۀ دموکراسی پوپر نیز تا جایی که فقط به یک نقش محدود برای شهروند معمولی در حکمرانی نیاز دارد، به شکل مستدلی شامل عناصر محافظه‌کاری است. در دموکراسی پوپر نخستین نقش جمهور مردم این است که دربارۀ موفقیت یا ناکامی سیاست‌های حکومت نظر دهند. سیاست عمومی از نگاه پوپر، از خلال ژرف‌نگری عمومی و جامعی که مدافعان دموکراسی رادیکال یا مشارکتی تصور می‌کنند ساخته نشده است، بلکه حتی شهروندان معمولی نیز سیاست عمومی را محقق کرده‌اند. پوپر دیدگاه خود را با نقل‌قولی از پریکلس۳۲ (دولتمرد مشهور دموکراسی آتنی در قرن پنجم پیش از میلاد) خلاصه می‌کند: «حتی اگر فقط اندکی از ما قادر به تدوین یک سیاست یا اجرای آن باشیم، همۀ ما قادر به قضاوت دربارۀ آن هستیم.» پوپر می‌افزاید: «لطفا دقت کنید که این دیدگاه، ایدۀ حکومت به‌وسیلۀ مردم و حتی به‌وسیلۀ ابداع مردمی را ناچیز می‌داند. هر دوی این ایده‌ها جای خود را به ایدۀ بسیار متفاوت قضاوت از سوی مردم می‌دهند» (تأکید از پوپر است).۳۳ این دیدگاه تا حدی بازنمای دیدگاه محافظه‌کاران سنتی در حمایت از حکمرانی «آریستوکرات‌های طبیعی» -آن‌چنان‌که برک آن‌ها را می‌نامد- در یک جامعۀ دموکراتیک است. به شکل ایدئال، مقامات برگزیده از طبقۀ نجبای تحصیل‌کرده خواهند بود، کسانی که به سبب شخصیت، قدرت تمییز و تجربۀ برترشان بیشترین شایستگی را برای به دست گرفتن مناصب حکمرانی خواهند داشت. هرچند در دستگاه پوپر سیاست عمومی نیکو در یک دموکراسی خیلی نتیجۀ حکمت یا شخصیت برتر حکمرانان آن جامعه نیست، بلکه ناشی از تعهد آن حکمرانان به روش علمی است. این اجرای ضروری سیاست ذیل یک مدل تدریجی و از خلال فرایند آزمون و خطا خود را در بوتۀ آزمایش قرار می‌دهد. جامعۀ باز پوپر به جای یک جامعۀ اشراف‌سالار، یک جامعۀ تکنوکرات است.
نظر شما